خلاصه
امروزه از دانش به عنوان کلیدی باارزش در رقابت یاد می شود. نه تنها دانش به عنوان مبنایی برای پیشرفت منسجم شناخته شده است بلکه منبع حفظ ماهیت رقابتی سازمانی می باشد که مزیتی برای سازمان می باشد. دو نقش فرهنگ، هم به عنوان مانع اصلی و هم به عنوان مولفۀ مجاز در مدیریت دانش، اهمیت این فاکتور را در مدیریت کارآمد پروسه مدیریت دانش دو چندان می کند.
مقاله کنونی هر نوع رابطه بین انواع متفاوت فرهنگ سازمانی و ابعاد متفاوت مدیریت دانش را مورد ارزیابی قرار می دهد. به منظور آنالیز تفاوت های بین فرهنگ های متفاوت سازمانی، چارچوب ذهنی پیشنهاد شده توسط کامورن و کوئین در این قسمت لحاظ شده است. در این مقاله رابطه بین 4 نوع فرهنگ سازمانی که عبارتند از فرهنگ استدلالی، سلسله مراتبی، توسعه و گروهی و 6 بعد مدیریت دانش مورد بررسی قرار گرفتند.
این پروژه به صورت طبیعی به کار گرفته شد و متدولوژی که مورد استفاده قرار گرفت، متدولوژی توصیفی-همبستگی می باشد و به عنوان بررسی میدانی طبقه بندی می شود.
به منظور آنالیز یافته های این تحقیق و دستیابی و یا رد فرضیه های پیش بینی شده، تکنیک های آماری مثل رگرسیون گام به گام همانند ضریب همبستگی پیرسون به کار گرفته شدند. نتایج نشان می دهند که رابطه معنی داری بین انواع متفاوت فرهنگ سازمانی و 6 بعد مدیریت دانش وجود دارد.
مقدمه
در چارچوب آثار قابل دسترس در مورد مدیریت دانش، مفهوم فرهنگ به طور مکرر استفاده شده است. این مفهوم اغلب در توصیفاتی مثل فرهنگ سهیم شدن دانش و یا فرهنگ دانش ارائه شده است. اگرچه دیگر توصیفات مثل فرهنگ سازمانی، جو سازمانی و یا فرهنگ ملی مطرح شده اند. فرهنگ دانش یکی از شاخه های خاص فرهنگ سازمانی می باشد. فرهنگ سازمانی، چرخه یحیات سازمانی را نشان می دهد که از افراد در پروسۀ خلق و مبادله اطلاعات استفاده می شود. بعلاوه از دانش خود و دانش دیگران به منظور اجرای اهداف سازمانی و نائل شدن به موفقیت استفاده می کنند. جنبه های دیگری از فرهنگ وجود دارد که دست نخورده باقی مانده است و منابع خوبی برای بررسی بیشتر محققان به شمار می آیند.
تصادفی